گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
ماهنامه موعود شماره 2
تکلیف عاشقان- 1







بزودي شبهه?ها به شما رو می?آورد و شما » : یونس?بن عبدالرحمن از امام صادق ،علیه?السلام، نقل می?کند که فرمودند
بی?آنکه به راهنما، نشانه?اي آشکار و پیشوایی هدایتگر دسترسی داشته باشید [سرگردان] می?مانید ;و در این حال تنها کسانی از
بخوانند. پرسیدم: دعاي غریق چگونه است؟ فرمود: بگو: اي خدا! اي ? « غریق » شبهه?ها رهایی می?یابند که [خدا را] با دعاي
بخشنده! اي بخشایشگر! اي کسی که دلها را دگرگون می?سازي! قلب مرا بر دین خود استوار بدار. پس گفتم: اي خدا، اي
بخشنده، اي بخشایشگر، اي کسی که دلها و چشمها را دگرگون می?سازي، قلب مرا بر دین خود استوار بدار. امام فرمود: درست
است که خداوند دگرگون کننده قلبها و چشمهاست اما تو دعا را چنانکه من گفتم بگو: اي کسی که قلبها را دگرگون می?سازي
.« قلب مرا بر دین خود استوار بدار
هدایت به امر
امین میرزایی سخن?ما دراین نوبت، بررسی رابطه وجودي ما و مهدي ،علیه?السلام، در دوران غیبت، و تا سرآمدن این ایام تلخ
جدایی است ;و این که آیا غیبت قهري امام زمان ما ،علیه?السلام، مانع ازآن خواهدبود که از خورشید وجود او بهره بگیریم و به
عبارت دیگر، آیا لزوما باید او را ببینیم تا از هدایت معنوي و باطنی و از رهنمود تشریعی و حقوقی، اخلاقی و عقیدتی آن وجود
بزرگوار برخوردار شویم؟ توجه به این نکته لازم است که حضور امام ، علیه?السلام، در عین غیبت او امري مسلم است و حتی اگر
از دیدگاه زیست?شناسی نوین به این موضوع بنگریم، راهی براي توجیه علمی طول عمر امام زمانمان می?یابیم. فرضا این کشف
جدید دانشمندان علوم زیستی را می?پذیریم که مرگ و پیري، حاصل عملکرد یک ژن خاص در بدن آدمی است و بی?تردید
اگر این ژن ویژه از وجود مادي کسی رخت?بربندد، پیري و مرگ او نیز تا مدتی که خدا بخواهد به تاخیر می?افتد. بعلاوه چنانکه
خواهد آمد، تاثیر هدایت?باطنی و معنوي امام ،علیه?السلام، اصولا بر وجود جسمانی آن امام همام پایه ندارد و وجود مقدس ائمه
دیگر ما ، علیهم?السلام، نیز در عین عدم حضور جسمانی در این دنیا، از چنین تاثیر و هدایتی برخوردارند. به هر تقدیر عمده
اشکال موجود در فهم ما از امامت مهدي ،علیه?السلام، به تفسیر محدود ما از معناي حقیقی ولایت آن حضرت و به فراموشی
باز می?گردد. ما همواره بر این گمان بوده?ایم که ،« هدایت?به امر » سپردن وجه اصلی امامت ائمه هدي ، علیهم?السلام، یعنی
وظیفه اصلی ائمه ، علیهم?السلام، بیان فروع فقهی و احکام الهی و یا حداکثر برقراري حکومت عدل اسلامی است و چون از هزار و
اندي سال پیش و تا مدتی نامعلوم حکومت در اقصی آفاق گیتی از دست معصومان ، علیهم?السلام، بیرون?بوده?وظهور و قیام
بزرگمردان فرهیخته و آشناي با سیاستی همچون?امام?عارفان حضرت?روح?الله، رضوان الله تعالی علیه، و یاران و سپهداران و
جانشین گرامی آن حضرت، به برقراري همه زوایاي مکتب تشیع و اقامه همه حدود الهی توفیق نیافته است و حتی در آن دوران
صفحه 39 از 64
کوتاهی که امیرالمؤمنین علی ، علیه?السلام، زمام حکومت جامعه را به دست گرفتند نیز، وجود مغرضان و معارضان و معاندان از
ادامه حکومت آن بزرگوار مانع شده است، پس دیگر امامتی تحقق نیافته و هیچ مامومی به پیروي از امام معصوم زمان خویش، به
سر منزل مقصود و هدف متعالی خلقت نرسیده است. اگرچنین پنداري پذیرفته باشد، ما به خطا جبر جامعه و تاثیر تخلف?ناپذیر
شیطان?رابرحیات روحانی و رحمانی فرد غالب دانسته?ایم، و با قبول چیرگی روح جمعی حاکم، دست?خدا را نیز در
هدایت?خلق بسته دیده?ایم. در این چنین حالتی یا ناگزیر باید بر همه ادله برهانی و عقلی و نقلی که وجود حجتی معصوم را در هر
زمانه ثابت می?دانند چشم اغماض و انکار بربندیم، و یا ادامه حیات جامعه بشري را در دوران غیبت، عبث?بینگاریم و از این دلیل
محکم عقلی که فاعل حکیم و فرزانه?اي چون خداوند متعال به فعل بیهوده و عبث دست تمی?یازد، دست?برداریم که این هر دو
ناممکن?اند. حالت کنونی امام عصر ،عجل?الله تعالی فرجه?الشریف، و یاران وفادار ایشان در این دوران بی?دردي، به حال انبیاء
بزرگ الهی و یاران ایشان شبیه است که در عین بودن در اقلیت، از تلاش گسترده خود براي نشر معارف خدایی
ست?برنمی?داشتند، و علی?رغم همه آن لرزشها که بنا به آیه دویست و چهاردهم سوره مبارکه بقره به خود دیدند و همه آزار و
اذیتی که از ناباوران - یا به تعبیر صحیحتر نامؤمنان، و مومنان سست?ایمان، و منافقان پنهان در صفوف ایشان - شنیدند، پیوند خود
را با امام و مقتداي خود نگسستند و این رشته پیوند را بر تن ندریدند. چرا که هماره نصر و دستگیري و یاري خدا را نزدیک، و
امامشان را کنار و همراه خود می?یافتند. اینک می?نگریم به حال آن جوان نوپایی (اویس قرنی) که در عصر حضور و ظهور پیامبر
گرامی اسلام ،صلی?الله علیه وآله و سلم، به آن وجود گرامی ایمان آورد و عاشقانه و عالمانه بر مسیر حق ترسیم شده از سوي آن
نبی مکرم سیر کرد، اما به علت?بعد مسافت?سرزمین خود با میعادگاه رسول، هیچ?گاه به دیدار روي آن نبی شریف توفیق نیافت،
و حتی آن زمان که به عشق دیدار روي امام خود، سر و قدم به سوي مدینه کشاند به علت عدم حضور نبی مکرم اسلام ،صلی?الله
علیه وآله و سلم، - در آن مدت - در شهر مدینه، با دستانی بظاهر تهی به کاشانه خود بازگشت، چرا که مادر جز روزي به او
فرصت دیدار نداده بود. جوانی که پس از بازگشت پیامبر به شهر مدینه، رایحه خوش ولایت او، نفس قدسی نبی مکرم ،صلی?الله
علیه وآله وسلم، از حضور پیش?هنگام او خبر می?داد و عطر ولایتی که آن جوان را در دوران برومندي، در صف مدافعان و
پاسداران حقیقی ولایت امیرمؤمنان علی ،علیه?السلام، قرار داد و در هنگام شک و تردید و دو دلی دست و دامان او را از آلودگی
به حرام سیاسی، و حرام اجتماعی و دینی و اخلاقی، دور نگهداشت. به سخن اصلی خود در این مقاله باز می?گردیم. اگر هدایت
الهی و به تبع آن نحوه راهنمایی اولیاء معصوم او را به سه?گونه تقسیم کنیم: 1. هدایت فطري که همان بستر اصلی صراط مستقیم
1) این گروه بر رهنمودي از ?) « اولئک علی هدي من ربهم و اولئک هم?المفلحون » الهی و راه خویشتنداران یا متقین است
پروردگارشان استوارند و این گروه همان گروه رستگارند 2. هدایت تشریعی قرآنی که بهره?مندان از آن نیز به تصریح آیات
نخستین سوره مبارکه بقره و آیه کریمه بیست و ششم این سوره مبارکه، همچنین آیه کریمه هشتاد و دوم از سوره مبارکه اسراء، و
بلکه، همه آیات کلام الهی، همان خویشتنداران مؤمن و مؤمنان صالح هستند. 3. هدایت?به امر یا هدایت تکوینی و باطنی امام
معصوم ،علیه الصلوة والسلام، که نه از مقوله هدایت تکوینی است که هر مولودي بر آن زاده می?شود و استمرار آن به کوشش و
جد و جهد کوشنده نیاز دارد، و نه از مقوله هدایت تشریعی که با تشریح و تبیین احکام و عقاید آمده در قرآن از سوي نبی مکرم
اسلام و ائمه هدي ،علیهم?السلام، صورت تحقق?به?خودمی?پذیرد،دراین صورت: ما اینک تنها از بخشی از هدایت تشریعی
قرآنی - آن بخشی که به شرح و بیان ائمه معصوم ،علیهم السلام، نیاز دارد - بی?بهره?ایم و آن محرومیت را نیز با تمسک به
اصول القاء شده از سوي معصومان ،علیهم السلام، و با اجتهاد روشمند مجتهدان حقیقی جبران می?کنیم. اما بی?گمان، نه باب
هدایت?به » تفاوت وجودي .« هدایت?به امر » هدایت فطري بسته است و نه درباره متوسلان به مقام عصمت و طهارت، باب فیاض
نهفته است. چه اگر ? « مقاومات نفسانی » و « عالم امر » در ابزار کار آن و هم در غایت و نهایت آن یعنی ? ،« هدایت تشریعی » با « امر
صفحه 40 از 64
هدایت قرآنی و هم هدایت تشریعی شارحان معصوم قرآن و سنت نبوي، با ابزار لفظ صورت می?گیرد و محتاج تعلیم و تعلم و
هدایت?با وجه ملکوتی وجود امام معصوم ، علیه?السلام، یعنی بعد روحانی آن امام همام ،« هدایت?به امر » ریاضت علمی است، اما
را - چنانکه از آیات قرآنی « امر » و از مقوله?اي جدا از عالم جسمانی و مربوط به عالم نفوس است. به سخن ساده?تر اگر
که به زبان ساده، با اراده و خواست الهی همسان و در واقع به معنی پیدایش آنی و غیر ? « کلمه کن وجودي » برمی?آید - با
انما امره اذا اراد شیئا ان یقول له کن فیکون. امر او تنها آنکه: چون چیزي » : تدریجی آفریده?اي از آفریدگان خداست، برابر بگیریم
و ما امرنا الا واحده کلمح بالبصر. یعنی امر ما جز یک آن نیست، همچون » (2) .« پس باشد ? ،« باش » : را اراده می?کند به او بگوید
3) و هم اگر مقام عالی و متعالی انبیاء بزرگواري چون ابراهیم ،علیه الصلوة?والسلام - یا بخشی از دودمان آن ) «! برهم زدن پلکی
حضرت ، علیهم?الصلوة والسلام - را که پس از تحمل سختیها و گذر از امتحانات فراوان الهی به مقام شامخ امامت دست?یافتند
در نظر آوریم، و گذشته آن بزرگواران را که تا پیش از تصدي مقام منصوب امامت، تنها شارع و شارح احکام فردي و اجتماعی و
لقب گرفته?اند مورد تامل قرار دهیم، ،« رساننده خواهنده به خواسته متعالی او » و « هادي به امر » ، پس از رسیدن به آن مقام منیع
معنایی جز رساندن بندگان به کمال وجودي، از طریق نوعی تصرف تکوینی در وجود آنها و رفع حجب و « هدایت?به امر »
پرده?هاي ظلمانی - موانع شیطانی تکامل نفس - و حجب و پرده?هاي روحانی و نورانی - موانعی که گرچه شیطانی نیستند، اما از
عالم ماده یا دستکم خواسته?هاي نفسانی فراتر نمی?روند، همچون عبادت خداوند از ترس دوزخ یا شوق بهشت، یا دعاي مربوط
به بعد جسمانی و براي رفع آلام و دردها و مشکلات این جهانی، و فراموش کردن مراتب تکامل نفس و بسنده کردن و اکتفا به
حداقل واجبات شرعی و در نهایت نهادن دست ایشان در ید قدرت الهی نخواهدداشت. استاد استادان ما مرحوم علامه طباطبایی
هدایت?به امر » : ،رضوان?الله تعالی علیه، در شرح این موضوع و در تفسیر آیه کریمه هفتاد و سوم از سوره مبارکه انبیاء می?فرمایند
خدا از فیوضات معنوي و مقامات باطنی است که مؤمنین به وسیله عمل صالح [ و با توسل و تمسک به ذیل دامان ائمه
علیهم?السلام] به سوي آن هدایت می?شوند و به این وسیله به رحمت پروردگارشان ملبس می?گردند. و چون امام به وسیله امر
هدایت می?کند ... به وسیله (قدرت خدادادي که از زمان و مکان و امور جسمانی بري و به بعد ملکوتی وجود امام و جنبه باطنی
حضور او ، علیه?السلام، مربوط است) می?فهمیم که خود امام، پیش از دیگران به آن هدایت متلبس است و این هدایت از طریق او
به سایر مردم منتشر می?شود و ایشان نیز بر حسب اختلافاتی که در مقامات دارند، هر کس به قدر استعداد خود از آن بهره?مند
حضرت علامه ،رضوان?الله تعالی علیه، در ادامه به جایگاه وجودي امام معصوم ،علیه?السلام، در این بعد هدایی اشاره «. می?گردد
امام رابط میان مردم و پروردگارشان در اخذ فیوضات ظاهري و باطنی است. همچنان که پیغمبر رابط میان مردم و » : کرده است
خداوند متعال است در گرفتن فیوضات ظاهري، یعنی شرایع الهی که از راه وحی نازل گشته و از ناحیه پیغمبر به سایر مردم منتشر
می?شود و نیز می?فهمیم که امام دلیلی است که نفوس را به سوي مقاماتشان راهنمایی می?کند [و آنان را در باطن و ظاهر هر دو
به خدا می?رساند ;در باطن از طریق هدایت?باطنی و نوعی تاثیر در نفوس و هموار کردن راه تکامل و دادن توفیق درك حقایق یا
همان شرح صدر، و همچنین باز کردن چشم بصیرت آدمی در شناختن راههاي انحرافی و مسلکهاي سیاسی و اعتقادي گوناگون و
استواري بر صراط مستقیم و عدم انحراف به سوي ائمه شیطانی، و در ظاهر از طریق نشر حقایق و بیان فروع فقهی و اخلاقی و وعظ
(موعظه) لفظی و کلامی]، همچنان که پیغمبر دلیلی است که مردم را به سوي اعتقادات حقه و اعمال صالح [آن هم تنها از طریق
تعلیم و تدریس و وعظ و خطابه و سیره قولی و عملی] راه می?نماید. البته بعضی از اولیاء خدا تنها پیغمبرند [همچون بسیاري از
مجري تعالیم قرآن آسمانی و » پیامبران بنی?اسرائیل] و بعضی تنهاامامند [همچون ائمه معصوم?ما، علیهم?السلام، که در بعد ظاهري
هستند] و بعضی هر دو مقام را دارند ? « رساننده نفوس به مقامات باطنی و روحانی » و در بعد باطنی ? « شارح سنت و کلمت نبوي
و مجري آن قانونند و هم از قدرت تاثیر در نفوس و « قانونگذار » ند، هم « هادي به امر » احکام?اند و هم ? « شارع و شارح » [یعنی هم
صفحه 41 از 64
کائنات و رساندن انسانها به کمال وجودي برخوردارند. هم حکومت تشکیل می?دهند و در میان خلق داوري می?کنند و هم
خواص اصحاب خود را به یک چشم برهم زدن به پله?هاي بالاي قلل رفیع کمال می?رسانند] و مانند ابراهیم و دو فرزندش [و نبی
4) بنابراین در ایام غیبت عصاره عالم امکان، گرچه دست ما از جنبه حکمی و حکومتی امام ما ?) .« مکرم اسلام] علیهم?السلام
حضرت مهدي ، علیه?السلام، کوتاه است، و گرچه امکان حضور در محضر او در عالم جسمانی?هماره?وبراي همه کس میسر
نیست، اما بی?تردید جنبه ملکوتی وجود آن امام همام ، علیه?السلام، و هدایت?به امر آن حضرت ،علیه?السلام، در دو گستره
خصوصی و عمومی شامل حال همه شیعیان و پیروان خالص آن گرامی و در هر دو گستره، رساننده خواهندگان و پرسندگان و
متوسلان، به مقامات عالیه وجودي است. هدایتی که به سبب ملکوتی بودن آن از عوارض عارض بر ماده یعنی مکان و زمان تهی
کربلایی » است. از جمله بارزترین مصادیق مشمول این هدایت الهی در گستره خصوصی و به گونه?اي آشکار و برجسته، داستان
مرحوم کربلایی محمدکاظم کریمی اراکی فراهانی ساروقی)، پیرمرد ساده?دل و روستایی و بی?سوادي است که در ?) « کاظم
همین دوران معاصر، مشمول لطف و عنایت معصوم ،علیه?السلام، واقع شد، و علی?رغم عدم آشنایی با درس وکتاب و مدرسه، به
گونه?اي معجزه?آسا تمامی قرآن را - به یک چشم برهم زدن - در سینه فراخ و ولایی خود جا داد. و
امروزه?ودردوران?قدیم?کم نبوده و نیستند عالمان برجسته و فرهیخته?اي که قلم آنها از فیض ربانی وجود معصوم ، علیه?السلام،
مایه می?گرفته، یا همچون شیخ عالیقدر صدوق ، علیه?الرحمۀ، برجستگانی که به دعاي حضرت ولی عصر ، روحی و ارواح
العالمین له?الفداء، به این دنیا گام نهاده?اندو صد البته فیض وجودي امام ،علیه?السلام، در همه موارد و درباره هر کسی لزوما
چنین برجسته و یا در این بعد نیست، و اگر هر یک از ما، مروري کوتاه بر لحظات توسل و انقطاع خود به درگاه آن امام همام ،
علیه?السلام، و ساعات و آنات و روزهاي پس از آن داشته باشیم، از این چنین فیوضاتی به خواست?خدا خبر می?یابیم. پس گرچه
رتبه?ها مختلفند و قیاس آنها با یکدیگر قیاس مع?الفارق است، اما بی?تردید در اصل این تاثیر و پایندگی آن در وجود برخی
نمی?توان غافل ماند. در این میان آنچه قبول این هدایت را میسر می?سازد و در تندباد حوادث پیچیده سیاسی و اجتماعی و
روزمرگیهاي ناگزیر زندگی امروزین، اعطاء چشم بصیرت و قوه پایداري و دینداري را از سوي حجت زمانه ،علیه?الصلوة والسلام،
سهل?الوصول می?گرداند، عمل صالح و ایجاد رابطه روحی و روانی و سنخیت وجودي با آن امام
الیه » همام،علیه?السلام،وتحکیم?این?رابطه?از طریق?ذکردائم و توسل و زیارت، عمل بظاهروباطن?شریعت?اسلامی?است.که
سخن پاك به سوي او بالا می?رود و هر کار شایسته آن را در مکانی بالاتر می?نشاند. ? « یصعدالکلم الطیب والعمل?الصالح یرفعه
4. موسوي همدانی، سیدمحمدباقر، . 3. سوره قمر ( 36 )، آیه 50 . 2. سوره یس ( 54 )، آیه? 83 . پی نوشتها : 1. سوره بقره ( 2)، آیه 5
. ترجمه و تفسیر المیزان، ج 14 ، ص? 457
شفاي بانو نیکصفت
احمدشطاري آنچه می خوانید ماجراي شفا یافتن بانویی است که مورد عنایت حضرت امام زمان ،روحی فداه، قرار گرفته است.
احمد شطاري درج شده است .کپی این اثر را حضرت » نگارش « بشارت ظهور » شرح ماجرا از زبان همسر ایشان است که درکتاب
آیت الله صافی گلپایگانی در اختیار موعود گذاردند. با سپاس از ایشان متذکر می شویم که این کتاب آخرین بار در سال 1332 به
چاپ رسیده است. در سال 1314 ش از طرف شرکتی که در آن کار می کردم مامور خرید مقداري پنبه و پشم و پوست از ساوه
شدم و در نتیجه به آن شهر نقل مکان کردم. دو سال از اقامت ما در ساوه گذشته بود که روزي همسرم که معمولا خوابهاي
روحانی خاصی می دید و من پس از شنیدن تعبیر می کردم،رویاي عجیبی به این صورت می بیند: در بیابانی در حال حرکت است
و به اطاق بزرگی که وسط بیابان ساخته شده بود می رسد و مشاهده می کند که تمام بستگان، زنده و مرده در آنجا جمع اند و
صفحه 42 از 64
مشغول خوردن غذا هستندو بانویی از میان آن جمع که فوت کرده بود دست ایشان را می گیرد و از اطاق خارج می شوند. به پل
بزرگی می رسند و همسرم به آن بانو می گوید که هر کس از این پل بگذرد، از پل آخرت هم خواهد گذشت. بعد دو نفري از
آن پل می گذرند و به بیابانهاي سبزوخرم و آبهاي صاف و جاري و باغهاي مصفا می رسند که نظیرش در دنیا نبوده. سپس و ارد
باغی می شوند که ریشه هاي درختان از روي زمین پیدا بود و همچون بلوري می درخشیدو خوشه هاي مرواریدشبیه به خوشه
انگور از درختان آویزان بود و برگهاي ریز و سبز و خرمی داشته. از میان درخت مار سفیدي نمایان می شودکه این مار روي شاخه
ها حرکت می کرده. همسرم با خود می گوید اگر مقرر باشد که مرادم را بگیرم این مار در دامن من خواهد افتاد و پایین دامن خود
را در زیر درخت می گیرد و مار به دامن او می افتد. او با دست چپ دامن را جمع می کند و محکم نگه می دارد. از طرفی می
ترسدوازطرفی هم می گوید مراد من داده شد و سپس به بانوي همراهشان می گویند که می خواهی امام زمان را صدا بزنم بیایند
مرا نجات بدهند. بعد دست راست خود را به گوش می گذارد و فریاد می زند یا امام زمان به فریادم برس و بلافاصله حضرت
تشریف می آورند در حالی که عده زیادي از سادات همراه حضرت بودند و زمزمه می کردند. همسرم تعظیم می کند و سه مرتبه
می گوید السلام علیک یا امام زمان. مرا از شر این مار نجات بدهید. حضرت با نگشت سبابه اشاره می فرمایند برو بیرون و مار غیب
می شود بعد حضرت به همسرم می فرمایند هر وقت مرا صدا بزنی من دادرس توام. پس از آن ایشان از خواب بیدار می شود. من با
توجه به اینکه خواب معمولی نبود آن را نوشتم و اینطور تعبیرکردم که اگربه بلایی مبتلا شدي باید به امام زمان توسل بجویی.
تقریبا دو ماه از این جریان گذشته بود که همسرم مبتلا به آماس شکم شد. نخست تصور کرد که حامله است. در همین روزها که
اوایل سال 1317 ش بوداز طرف شرکت مرکزي مرا به ریاست ایالتی اداره پنبه و پشم و پوست اهواز مامور کردند و من بناچار همراه
همسرم به طرف اهواز حرکت کردیم. پس از ورود ما به اهواز ورم شکم او بتدریج زیادتر شد و دیگر قادر به حرکت نبود. کم کم
از نه ماه گذشت و قابله ها و پزشکان شورکردند وچیزي تشخیص ندادند. برخی از قابله ها گفتند که دوقلو حامله است ولی بچه ها
صولت السلطنه هزاره اي که آن زمان » مرده اند. بالاخره آماس شکم به 50 سانتی متر رسید و پزشکان او را جواب کردند. مرحوم
انگلیسی که رئیس بیمارستان آبادان بود « کنکو » قوامی از دکتر » در اهواز بود ماجرا را فهمیدوتوسطرئیس شرکت نفت اهواز آقاي
دعوت کرد تا از مریض عیادتی بکند و دکتر کنکو روز پنجشنبه چهاردهم ماه شعبان 1357 ق برابر سال 1317 ش وارد منزل ما شد و
تا چشمش به همسرم افتاد فوق العاده متاثر و متحیر شد و از روي چادري با انگشت سبابه پهلوي راست و چپ او را فشار داد. تشنج
شدیدي به او دست داد. دکتر اظهارکردکه جانوري موسوم به ... که من اسم آن را فراموش کرده ام به وزن 12 کیلو در بدن اوست
که در تمام پاها و دستهاي او ریشه دوانده و باید چندین ساعت تحت عمل جراحی قرار گیرد و مرگ بیمار حتمی است زیرا این
مرض را باید در سه ماهه اول تشخیص دهندو عمل کنند حالابیشتر از نه ماه گذشته است. در نهایت گفت که اگر عمل کنید می
میرد اگر عمل هم نکنید بعد از سه روز می ترکد. بعد از مشورت با دکتر گفت اگر عمل کنید و بمیرد بهتر از این است که بترکد.
قرار شد فردا آمبولانس از آبادان بفرستند تا همسرم را براي عمل به بیمارستان آبادان ببرند و ضمنا گفتند بروید شهربانی و تعهد
کنید که اگر مریض مرد مسؤولیتی متوجه پزشکان نیست. چون خطر مرگ حتمی است. همسرم و مادرش متوجه شده بودندو هر دو
بی اختیار اشک می ریختند و بی تابی می کردند. در این شرایط سخت و بسیار ناگوار ناگهان به یاد خوابی که همسرم دیده بود
اگر تو مرا صدا بزنی من دادرس توام از او پرسیدم آیا خوابی که در ساوه دیده بودي حقیقت » : افتادم و اینکه حضرت فرموده بودند
داشت؟و او پاسخ مثبت داد. گفتم امشب شب تولد امام زمان است وشب جمعه هم هست ان شاءالله دعا مستجاب می شود به
حضرت متوسل شو. پذیرفت و از من خواست که او را به پشت بام منتقل کنم به کمک دوازده نفر از زنان عرب او را به پشت بام
بردیم و قالیچه اي هم براي مادرش انداختیم که او هم در کنارش باشد و من در حالی که به شدت اندوهگین بودم تا صبح بیدار
نشستم و یک ساعت قبل از طلوع آفتاب پس از خواندن نماز با راننده به طرف رود کارون حرکت کردم تا اگر آمبولانس آمده
صفحه 43 از 64
بود ترتیب انتقال او را بدهم. همه چیز آماده بود از کاروانسرایی در سر راه چهار نفر حمال را سوار کردم و سر راه به اداره رفتم و
یادداشتی نوشتم مبنی بر اینکه من براي عمل همسرم به آبادان رفته ام هر کاري بود با من تماس بگیرند و سپس به اتفاق آن چهار
نفر به طرف منزل رفتم تا همسرم را به کمک آنها منتقل کنیم. همین که وارد منزل شدم چشمم به ایوان اطاق روبرو افتاد و همسرم
را دیدم که در کمال سلامتی و بدون درد مادر خود را در آغوش گرفته و هم می خندند و هم گریه می کنند. بهت زده نگاهشان
می کردم و قدرت سؤال هم نداشتم. همسرم گفت دیدي که خواب من راست بود و حضرت امام زمان مرا شفا داد. و سپس تعریف
نزدیک سحر در عالم خواب مرا از پشت بام به طرف آسمان بردند. مثل این بودکه در هواپیما نشسته ام. صداي خروشی » : کرد که
به گوشم می رسید وماه و ستارگان چنان نزدیک بودند که تصور می کردم دستم به آنها می رسد. چنان سحرگاه نورانی و روحانی
که تا آن زمان ندیده بودم. ناگهان دیدم حضرت تشریف فرما شدند و من شرمنده از این که نمی توانستم بنشینم و ادب به جا آورم
عذرخواستم حضرت فرمودند: عیبی ندارد و از روي چادر با دست مبارکشان شکم مرا لمس کردند و سپس غیب شدند. بعد با
همان حال از آسمان بر پشت بام آمدم و سپس نیم خیز نشستم و قرآنی که در کنارم بود برداشته و به گوش خود چسباندم و دستم
سید مهدي دایی من هم » را با قرآن تکیه گاه سر کردم. مجددا خواب مرا در ربود. در خواب دیدم که حضرت تشریف آوردندو آقا
پشت سر حضرت قدري دورترایستاده بودند.وقتی حضرت نزدیکتر شدند دیدم که سه حلقه چاه در مقابلم کنده شده، بعد حضرت
به دایی من فرمودند مهدي بیا و این سه حلقه چاه را پر کن! ایشان هم جلو آمدند و با دست خاکها را در چاه ریختند و هر سه را
پرکردند. سپس حضرت شاخه سبز کوچکی به آقا سیدمهدي دادند و فرمودنداین شاخه را در چاه وسطی بکار و ایشان هم همین
این ماجرا اتفاق افتاد و ایشان «. کار راانجام دادند ناگهان درخت بزرگی سبز شد و من از خواب بیدار شدم و دیدم. که کاملا سالمم
شفا یافت و آن 12 کیلو وزن معلوم نشد کجا رفت؟ بدون اینکه حتی ذره اي آب یا خون دفع شده باشد. به قدري ذوق زده شده
بودم که همان روز عصر بلیط گرفتم و با راه آهن به طرف تهران حرکت کردیم. بین راه در قطار ناگهان به خاطرم رسید که چه
غفلت بزرگی مرتکب شده ام. چه خوب بود که به آبادان می رفتم و دکتر کنکو را مطلع می کردم و او می دید که چه پیش آمده
و می فهمید که امام زمان شیعیان کیست و تا به حال که سالها از آن موضوع می گذرد هنوز از این غفلت خود پشیمانم.
امام رضا (ع)ناخداي کشتی تشیع در میانه طوفان مرو
حضرت?آیت?الله?خامنه?اي اشاره: در هنگام برگزاري کنگره علمی زندگی امام هشتم،علیه?السلام، توسط دانشگاه اسلامی
رضوي ،مقام معظم رهبري در پیامی جامع یکی از فصلهاي عمده زندگینامه سیاسی امام رضا،علیه?السلام، را مورد بررسی قرار
دادند. درآستانه سالگرد ولادت این امام بزرگوار که همواره در پرتو فیوضات معنوي ایشان زیسته?ایم ،دریغمان آمد خوانندگان
موعود از این مقاله محققانه بی?نصیب بمانند. امید که طبع لطیف امام?رضا،علیه?السلام، را بیاراید. ان?شاءالله باید اعتراف کنیم
که زندگی ائمه ، علیهم?السلام، بدرستی شناخته?نشده و ارج و منزلت جهاد مرارت?بار آنان حتی بر شیعیانشان نیز پوشیده مانده
است. علی?رغم هزاران کتاب کوچک و بزرگ و قدیم و جدید درباره زندگی ائمه ، علیهم?السلام، امروز همچنان غباري از ابهام
و اجمال، بخش عظیمی از زندگی این بزرگواران را فرا گرفته وحیات سیاسی برجسته?ترین چهره?هاي خاندان نبوت که دو قرن و
نیم از حساسترین دورانهاي تاریخ اسلام را دربرمی?گیرد با غرض?ورزي یا بی?اعتنایی و یا کج?فهمی بسیاري از پژوهندگان و
نویسندگان روبرو شده است. این است که ما از یک تاریخچه مدون و مضبوط درباره زندگی پرحادثه و پرماجراي آن پیشوایان،
تهیدستیم. زندگی امام هشتم ،علیه?السلام، که قریب بیست?سال از این دوره تعیین کننده و مهم را فراگرفته از جمله برجسته?ترین
بخشهاي آن است که بجاست درباره آن تامل و تحقیق لازم به کار رود. مهمترین چیزي که در زندگی ائمه ، علیهم?السلام،
است. از آغاز نیمه دوم قرن اول هجري که خلافت اسلامی ? « مبارزه حاد سیاسی » به?طور شایسته مورد توجه قرار نگرفته، عنصر
صفحه 44 از 64
به?طور آشکار با پیرایه?هاي سلطنت آمیخته شد و امامت اسلامی به حکومت جابرانه پادشاهی بدل گشت، ائمه اهل بیت
،علیهم?السلام، مبارزه سیاسی خود را به شیوه?اي متناسب با اوضاع و شرایط، شدت بخشیدند.این?مبارزه?بزرگترین?هدفش
تشکیل نظام اسلامی و تاسیس حکومتی بر پایه امامت?بود. بی?شک تبیین و تفسیر دین با دیدگاه مخصوص اهل بیت وحی، و رفع
تحریف?ها و کج?فهمی?ها از معارف اسلامی?و احکام?دینی نیز هدف مهمی براي جهاد اهل بیت?به حساب می?آمد. اما طبق
قرائن حتمی، جهاد اهل بیت?به این هدفها محدود نمی?شد و بزرگترین هدف آن، چیزي جز تشکیل حکومت علوي و تاسیس
نظام عادلانه اسلامی نبود. بیشترین?دشواریهاي?زندگی?مرارت?بار و پر از ایثار ائمه و یاران آنان به خاطر داشتن این هدف بود و
ائمه ، علیهم?السلام، از دوران امام سجاد ، علیه?السلام، وبعدازحادثه عاشورا به زمینه?سازي دراز مدت براي این مقصود پرداختند.
در تمام دوران صدو چهل ساله میان حادثه عاشورا و ولایتعهدي?امام هشتم ،علیه?السلام، جریان وابسته به امامان اهل بیت?یعنی
شیعیان همیشه بزرگترین و خطرناکترین دشمن دستگاههاي خلافت?به حساب می?آمد. در این مدت بارها زمینه?هاي آماده?اي
پیش آمد و مبارزات تشیع که باید آن را نهضت علوي نام داد به پیروزیهاي بزرگی نزدیک گردید. اما، در هر بار موانعی برسر راه
پیروزي نهایی پدید می?آمد و غالبا بزرگترین ضربه از ناحیه تهاجم بر محور و مرکز اصلی این نهضت، یعنی?شخص?امام?در هر
زمان و به زندان افکندن یا به شهادت رساندن آن حضرت وارد می?گشت و هنگامی?که?نوبت?به امام بعد می?رسید اختناق و
فشار و سختگیري به حدي بود که براي آماده کردن زمینه به زمان طولانی دیگري نیاز بود. ائمه ،علیهم?السلام، در میان طوفان
سخت این حوادث هوشمندانه و شجاعانه تشیع را همچون جریانی کوچک اما عمیق و تند و پایدار از
لابه?لاي?گذرگاههاي?دشواروخطرناك گذراندند. و خلفاي اموي و عباسی در هیچ زمان نتوانستند با نابود کردن امام، جریان
امامت را نابود کنند و این خنجر برنده همواره در پهلوي دستگاه خلافت، فرو رفته ماند و به صورت تهدیدي همیشگی
آسایش?راازآنان?سلب?کرد.هنگامی?که حضرت?موسی?بن?جعفر،علیه?السلام، پس از سالها حبس در زندان هارونی مسموم و
شهید شد در قلمرو وسیع سلطنت عباسی اختناقی کامل حکمفرمابود.در آن فضاي گرفته که به گفته یکی از یاران?امام?علی?بن
بزرگترین هنر امام معصوم و بزرگوار ما آن بود که توانست درخت تشیع « از شمشیر هارون خون می?چکید » ، موسی، علیه?السلام
را از گزند طوفان حادثه سلامت?بدارد و از پراکندگی و دلسردي یاران پدر بزرگوارش مانع شود و با شیوه تقیه?آمیز و
شگفت?آوري جان خود را که محور و روح جمعیت?شیعیان بود حفظ کرد و در دوران قدرت مقتدرترین خلفاي بنی?عباس و در
دوران استقرار و ثبات کامل آن رژیم مبارزات عمیق امامت را ادامه داد. تاریخ نتوانسته است ترسیم روشنی از دوران ده?ساله
زندگی امام هشتم در زمان هارون و بعد از او در دوران پنج?ساله?جنگهاي?داخلی?میان?خراسان و بغداد به ما ارائه کند. اما به
تدبر می?توان فهمید که امام هشتم در این دوران همان مبارزه دراز مدت اهل بیت ،علیهم?السلام، را که در همه اعصار بعد از
عاشورا استمرار داشته با همان جهت?گیري و همان اهداف ادامه می?داده است. هنگامی که مامون در سال صد و نود و هشت از
جنگ قدرت با امین فراغت?یافت و لافت?بی?منازع را به چنگ آورد یکی از اولین تدابیر او حل مشکل علویان و مبارزات تشیع
بود، او براي این منظور، تجربه همه خلفاي سلف خود را پیش چشم داشت. تجربه?اي که نمایشگر قدرت ، وسعت و عمق
روزافزون آن نهضت و ناتوانی دستگاههاي قدرت از ریشه?کن کردن و حتی متوقف و محدود کردن آن بود. او می?دید که
سطوت و حشمت هارونی حتی با به?بندکشیدن طولانی و بالاخره مسموم کردن امام هفتم در زندان هم نتوانست از شورشها و
مبارزات سیاسی، نظامی، تبلیغاتی و فکري شیعیان مانع شود. او اینک در حالی که از اقتدار پدر و پیشینیان خود نیز برخوردار نبود و
بعلاوه بر اثر جنگهاي داخلی میان بنی عباس، سلطنت عباسی را در تهدید مشکلات بزرگی مشاهده می?کرد بی?شک لازم بود به
خطر نهضت علویان به چشم جدي?تري بنگرد. شاید مامون در ارزیابی خطر شیعیان براي دستگاه خود واقع?بینانه فکر می?کرد.
گمان زیاد بر این است که فاصله پانزده ساله بعد از شهادت امام هفتم تا آن روز و بویژه فرصت پنج?ساله جنگهاي داخلی، جریان
صفحه 45 از 64
تشیع را از آمادگی?بیشتري?براي?برافراشتن?پرچم حکومت?علوي?برخوردار ساخته بود. مامون این خطر را زیرکانه حدس زد و
درصدد مقابله با آن برآمد و به دنبال همین ارزیابی و تشخیص بود که ماجراي دعوت امام هشتم از مدینه به خراسان و پیشنهاد
الزامی ولیعهدي به آن حضرت پیش آمد و این حادثه که در همه دوران طولانی امامت کم?نظیر و یا در نوع خود بی?نظیر بود
تحقق یافت. اکنون جاي آن است که باختصار، حادثه ولیعهدي را مورد مطالعه قرار دهیم. در این حادثه امام هشتم علی?بن
موسی?الرضا ،علیه?السلام، در برابر یک تجربه تاریخی عظیم قرار گرفت و در معرض یک نبرد پنهان سیاسی که پیروزي یا ناکامی
آن می?توانست?سرنوشت تشیع را رقم بزند، واقع شد. دراین نبرد رقیب که ابتکار عمل را به دست داشت و با همه امکانات به
میدان آمده بود مامون بود. مامون با هوشی سرشار و تدبیري قوي و فهم ودرایتی?بی?سابقه?قدم در میدانی نهاد که اگر پیروز
می?شد و می?توانست آنچنان که برنامه?ریزي کرده بود کار را به انجام برساند، یقینا به هدفی دست می?یافت که از سال چهل
هجري یعنی از شهادت علی?بن ابی?طالب ،علیه?السلام، هیچ یک از خلفاي?اموي و عباسی با وجود تلاش خود نتوانسته بودند به
آن دست?یابند، یعنی می?توانست درخت تشیع را ریشه?کن کند و جریان معارضی راکه همواره همچون خاري در چشم
سردمداران خلافتهاي طاغوتی فرو رفته بود به کلی نابود سازد. اما امام هشتم با تدبیري الهی بر مامون?فائق آمد و او را در میدان
نبرد سیاسی که خود به وجود آورده بود به?طور کامل شکست داد و نه فقط تشیع، ضعیف یا ریشه?کن نشد بلکه
حتی?سال?دویست و یک هجري، یعنی سال ولایتعهدي آن حضرت، یکی از پربرکت?ترین?سالهاي?تاریخ?تشیع شد و نفس
تازه?اي در مبارزات علویان دمیده شد ;و این همه به برکت تدبیر الهی امام هشتم و شیوه حکیمانه?اي
بودکه?آن?امام?معصوم?دراین آزمایش بزرگ از خویشتن نشان داد. براي اینکه پرتوي بر سیماي این حادثه عجیب افکنده شود به
تشریح کوتاهی?ازتدبیرمامون?وتدبیرامام در این حادثه می?پردازیم. مامون?ازدعوت?امام?هشتم?به?خراسان چند مقصود عمده
را تعقیب می?کرد: اولین و مهمترین آنها، تبدیل صحنه مبارزات حاد انقلابی شیعیان به عرصه?فعالیت?سیاسی?آرام?و بی?خطر
بود. همان?طور که گفتم شیعیان در پوشش?تقیه،مبارزاتی خستگی?ناپذیر و تمام نشدنی داشتند، این مبارزات که با دو ویژگی
همراه بود، تاثیر توصیف?ناپذیري?در برهم زدن بساط خلافت داشت، آن دو ویژگی، یکی مظلومیت?بود و دیگري قداست.
شیعیان با اتکاء به این دو عامل نفوذ، اندیشه شیعی را که همان تفسیر و تبیین اسلام از دیدگاه ائمه اهل?بیت است، به زوایاي دل و
ذهن مخاطبان?خودمی?رساندندوهرکسی?را که از اندك آمادگی برخوردار بود، به آن طرز فکر متمایل و یا مؤمن می?ساختند و
چنین بود که دائره تشیع، روز به روز در دنیاي اسلام گسترش?می?یافت و همان مظلومیت و قداست?بودکه با پشتوانه تفکر شیعی
اینجاو آنجا در همه دورانها قیامهاي مسلحانه وحرکات?شورشگرانه?را بر ضددستگاههاي?خلافت?سازماندهی می?کرد. مامون
می?خواست?یکباره آن خفا و استتار را از این جمع مبارز بگیرد و امام را از میدان مبارزه انقلابی به میدان?سیاست?بکشاندو به
این وسیله کارایی?نهضت?تشیع?راکه بر اثر همان استتار و اختفا روز به روز افزایش یافته بود به صفر برساند. با این کار مامون آن
دو ویژگی مؤثر و نافذ را نیز از گروه علویان می?گرفت زیرا جمعی?که?رهبرشان?فردممتازدستگاه خلافت و ولیعهد پادشاه
مطلق?العنان وقت?و متصرف در امور کشور است نه مظلوم است و نه آن چنان مقدس. این تدبیر می?توانست فکر شیعی را هم در
ردیف بقیه عقاید و افکاري که درجامعه طرفدارانی داشت قرار دهد و آن?راازحد یک تفکر مخالف دستگاه که اگرچه از نظر
دستگاهها ممنوع و مبغوض?است?ازنظر مردم بخصوص ضعفا پرجاذبه و استفهام برانگیز است?خارج سازد. دوم، تخطئه مدعاي
تشیع مبنی بر غاصبانه بودن خلافتهاي اموي و عباسی و مشروعیت دادن به این خلافتهابود، مامون با این کار به همه
شیعیان?مزورانه?ثابت?می?کردکه?ادعاي غاصبانه?و نامشروع بودن خلافتهاي مسلطکه?همواره?جزء اصول اعتقادي شیعه به
حساب می?آمده است?یک حرف بی?پایه و ناشی از ضعف و عقده?هاي حقارت بوده است، چه اگر خلافتهاي دیگران نامشروع
و جابرانه بود خلافت مامون?هم?که جانشین?آنهاست?می?باید نامشروع و غاصبانه باشد و چون علی?بن?موسی الرضا،
صفحه 46 از 64
علیه?السلام، با ورود در این دستگاه و قبول جانشینی مامون او را قانونی و مشروع دانسته پس باید بقیه?خلفا هم از
مشروعیت?برخوردار بوده?باشند و این، نقض همه ادعاهاي شیعیان است، با این کار نه فقط مامون از علی?بن موسی?الرضا ،
علیه?السلام، بر مشروعیت?حکومت?خود و گذشتگان اعتراف می?گرفت?بلکه یکی از ارکان اعتقادي تشیع یعنی ظالمانه بودن
پایه حکومتهاي قبلی را نیز درهم می?کوبید. علاوه بر این ادعاي دیگر شیعیان مبنی بر زهد و پارسایی و بی?اعتنایی ائمه
به?دنیانیزبا این کار نقض می?شد که?آن?حضرات?فقط در شرایطی که به دنیا دسترسی نداشته?اند نسبت?به آن زهد
می?ورزیدند و اکنون که درهاي بهشت دنیا به روي آنان باز شدبه?سوي آن شتافتند ومثل دیگران خود را از آن متنعم کردند.
سوم، اینکه?مامون?با این کار، امام را که?همواره?یک?کانون?معارضه?ومبارزه بود درکنترل دستگاههاي خود قرار می?داد. به
جز خود آن حضرت، همه سران و گردنکشان و سلحشوران علوي را نیز در سیطره خود درمی?آورد و این موفقیتی بود که هرگز
هیچ یک از اسلاف مامون چه بنی?امیه و چه بنی?عباس بر آن دست نیافته بودند. چهارم، اینکه امام را که یک عنصر مردمی و قبله
امیدها و مرجع سؤالها و شکوه?ها بود در محاصره ماموران حکومت?قرار می?داد و رفته رفته رنگ مردمی بودن را از او می?زدود
و میان او و مردم و سپس میان او و عواطف و محبتهاي مردم فاصله می?افکند. پنجم، این بود که با این?کار براي خود وجهه و
حیثیتی معنوي کسب می?کرد. طبیعی بود که در دنیاي آن روز همه او را بر اینکه فرزندي از پیغمبر و شخصیتی مقدس و معنوي را
به ولیعهدي خود برگزیده و برادران و فرزندان خود را از این امتیاز محروم ساخته است، ستایش کنند و همیشه چنین است که
نزدیکی دینداران به دنیاطلبان از آبروي دینداران می?کاهد و بر آبروي دنیاطلبان می?افزاید. ششم، آنکه در پندار مامون، امام با
این?کار به یک توجیه?گر دستگاه خلافت?بدل می?گشت، بدیهی است?شخصی در حد علمی و تقوایی امام
باآن?حیثیت?وحرمت?بی?نظیري که وي به عنوان فرزند پیامبر در چشم همگان داشت اگر نقش توجیه حوادث را در دستگاه
حکومت?بر عهده می?گرفت هیچ نغمه مخالفی نمی?توانست?خدشه?اي بر حیثیت آن دستگاه وارد سازد، این خود در حکم
حصار منیعی بود که می?توانست همه خطاها و زشتی?هاي دستگاه خلافت را از چشمها پوشیده بدارد. به جز اینها هدفهاي دیگري
نیز براي مامون متصور بود. چنانکه مشاهده می?شود این تدبیر به?قدري پیچیده و عمیق است که یقیناهیچ?کس?جز مامون
نمی?توانست آن را بخوبی هدایت کند و بدین جهت?بود که دوستان و نزدیکان مامون از ابعاد و جوانب آن بی?خبر بودند. از
وزیر و فرمانده کل و مقربترین فرد دستگاه خلافت نیز از ? « فضل?بن سهل » برخی گزارشهاي تاریخی چنین برمی?آید که حتی
حقیقت و محتواي این سیاست، بی?خبر بوده است.مامون?حتی?براي?اینکه هیچ?گونه ضربه?اي?برهدفهاي وي از این حرکت
پیچیده وارد نیاید داستانهاي جعلی براي?علت?وانگیزه?این اقدام می?ساخت و به این و آن می?گفت. حقا باید گفت?سیاست
مامون از پختگی و عمق بی?نظیري برخوردار بود. اما آن سوي دیگر این صحنه نبرد، امام علی?ابن موسی?الرضا ،
علیه?السلام،است و همین است که علی?رغم زیرکی شیطنت?آمیز مامون تدبیر پخته و همه جانبه او را به حرکتی بی?اثر و
بازیچه?اي کودکانه بدل می?کند، مامون با قبول آن همه زحمت و با وجود سرمایه?گذاري عظیمی که در این راه کرد از این
عمل نه تنها طرفی بر نبست?بلکه سیاست او به سیاستی بر ضد او بدل شد. تیري که با آن، اعتبار و حیثیت و مدعاهاي امام علی?بن
موسی?الرضا ، علیه?السلام، را هدف گرفته شده بود خود او را آماج قرار داد، به طوري?که بعد از گذشت مدتی کوتاه ناگزیر شد
همه تدابیر گذشته خود را کان?لم?یکن شمرده، بالاخره همان شیوه?اي را در برابر امام در پیش بگیرد که همه گذشتگانش
و مامون که در آرزوي چهره قداست مآب خلیفه?اي موجه و مقدس و خردمند، این همه تلاش ? « قتل » درپیش?گرفته?بودندیعنی
کرده بود سرانجام در همان مزبله?اي که همه خلفاي پیش از او در آن سقوط کرده بودند، یعنی فساد و فحشا و عیش و عشرت توام
با ظلم و کبر فرو غلطید. دریده شدن پرده ریا مامون را در زندگی پانزده ساله او پس از حادثه ولیعهدي در دهها نمونه می?توان
مشاهده کرد که از جمله آن به خدمت?گرفتن?قاضی?القضاتی?فاسق و فاجروعیاش همچون یحیی?بن اکثم و
صفحه 47 از 64
همنشینی?ومجالست?باعموي?خواننده وخنیاگرش?ابراهیم?بن?مهدي?وآراستن بساط عیش و نوش و پرده?دري در دارالخلافه او
در بغداد است. اکنون به تشریح سیاستها و تدابیر امام?علی?بن?موسی?الرضا،علیه?السلام، در این حادثه می?پردازیم: 1. هنگامی
که امام را از مدینه به خراسان دعوت کردند آن حضرت فضاي مدینه را از کراهت و نارضایی خود پر کرد، به طوري که همه کس
در پیرامون امام یقین کردند که مامون با نیت?سوء حضرت?را از وطن خود دور می?کند، امام بد بینی خود به مامون را با هر زبان
ممکن به همه گوشها رساند، در وداع با حرم پیغمبر، در وداع با خانواده?اش، در هنگام خروج از مدینه، در طواف کعبه که براي
وداع انجام می?داد، با گفتار و رفتار با زبان دعا و زبان اشک، بر همه ثابت کرد که این سفر، سفر مرگ اوست، همه کسانی?که
باید طبق انتظار مامون نسبت?به اوخوش?بین و نسبت?به امام به خاطر پذیرش پیشنهاد او بدبین می?شدند در اولین لحظات این
سفر دلشان از کینه مامون که امام عزیزشان را این?طور ظالمانه از آنان جدا می?کرد و به قتلگاه می?برد لبریز شد. 2. هنگامی که
در مرو پیشنهاد ولایتعهدي آن حضرت مطرح شد حضرت بشدت استنکاف کردند و تا وقتی مامون صریحا آن حضرت را تهدید به
قتل نکرد، آن را نپذیرفتند. این مطلب همه?جا پیچید که علی?بن موسی?الرضا ،علیه?السلام، ولیعهدي و پیش از آن خلافت را که
مامون به او با اصرار پیشنهاد کرده بود نپذیرفته است، دست?اندرکاران امور که به ظرافت تدبیر مامون واقف نبودند ناشیانه عدم
قبول امام را همه?جا منتشر کردند حتی فضل?بن سهل در جمعی از کارگزاران و ماموران حکومت گفت من هرگز خلافت را
چنین خوار ندیده?ام امیرالمؤمنین آن را به علی?بن موسی?الرضا ، علیه?السلام، تقدیم می?کند و علی?بن موسی دست رد به
سینه او می?زند. خود امام در هر فرصتی، اجباري بودن این منصب را به گوش این و آن می?رساندوهمواره می?گفت من تهدید
به قتل شدم تا ولیعهدي را قبول کردم. طبیعی بود که این سخن همچون عجیب?ترین پدیده سیاسی، دهان به دهان و شهر به شهر
پراکنده شود و همه آفاق اسلام در آن روز یا بعدها بفهمند که در همان زمان که کسی مثل مامون فقط به دلیل آنکه از ولیعهدي
برادرش امین عزل شده است?به جنگی چند ساله دست می?زند و هزاران نفر از جمله برادرش امین را به خاطر آن به قتل
می?رساند و سر برادرش را از روي خشم شهر به شهر می?گرداند کسی مثل?علی?بن?موسی?الرضا،علیه?السلام، پیدا
می?شودکه به ولیعهدي با بی?اعتنایی نگاه می?کند و آن را جز با کراهت و در صورت تهدید به قتل نمی?پذیرد. مقایسه?اي که
از این رهگذر میان امام?علی?بن?موسی?الرضا،علیه?السلام، و مامون عباسی در ذهنها نقش می?بست درست عکس آن چیزي را
نتیجه می?داد که مامون به خاطر آن سرمایه?گذاري کرده بود. 3. با اینهمه علی?بن موسی?الرضا، علیه?السلام،فقط بدین?شرط
ولیعهدي را پذیرفت که در هیچ یک از شؤون حکومت دخالت نکند و به جنگ و صلح و عزل و نصب و تدبیر امور نپردازد و
مامون که فکر می?کرد فعلا در شروع کار این شرط قابل تحمل است و بعدا بتدریج می?توان امام را به صحنه فعالیتهاي خلافتی
کشانید، این شرط را از آن حضرت قبول کرد، روشن است که با تحقق این شرط، نقشه مامون نقش برآب می?شد و بیشتر هدفهاي
او برآورده نمی?گشت. امام در همان حال که نام ولیعهد داشت و قهرا از امکانات دستگاه خلافت?نیز برخوردار بود چهره?اي به
خود می?گرفت که گویی با دستگاه خلافت، مخالف و به آن معترض است، نه امري نه نهی نه تصدي مسؤولیتی، نه قبول شغلی، نه
دفاعی از حکومت و طبعا نه هیچ?گونه توجیهی براي کارهاي آن دستگاه. روشن است که عضوي در دستگاه حکومت که چنین با
اختیار و اراده خود، از همه مسؤولیتها کناره می?گیرد، نمی?تواند نسبت?به آن دستگاه صمیمی و طرفدار باشد، مامون بخوبی این
نقیصه را حس می?کرد و لذا پس از آنکه کار ولیعهدي انجام گرفت?بارها درصدد برآمد امام را بر خلاف تعهد قبلی با
لطائف?الحیل به مشاغل خلافتی بکشاند و سیاست مبارزه منفی امام را نقض کند، اما هر دفعه امام هوشیارانه نقشه او را خنثی
می?کرد. یک نمونه همان است که معمربن خلاد از خود امام هشتم نقل می?کند که مامون به امام می?گوید: اگر ممکن است?به
کسانی که از او حرف شنوي دارند در باب مناطقی که اوضاع آن پریشان است، چیزي بنویس و امام استنکاف می?کند و قرار قبلی
که همان عدم دخالت مطلق است را به یادش می?آورد و نمونه بسیار مهم و جالب دیگر ماجراي نماز عید است که مامون به این
صفحه 48 از 64
امام را به امامت نماز عید دعوت می?کند، امام استنکاف می?کند و ،« که مردم قدر تو را بشناسند و دلهاي آنان آرام گیرد » بهانه
پس از اینکه مامون اصرار را به نهایت می?رساند امام به این شرط قبول می?کند که نماز را به شیوه پیغمبر و علی?بن ابی?طالب به
جا آورد و آنگاه امام از این فرصت چنان بهره?اي می?گیرد که مامون را از اصرار خود پشیمان می?سازد و امام را از نیمه?راه
نماز برمی?گرداند، یعنی بناچار ضربه?اي دیگر بر ظاهر ریاکارانه خود وارد می?سازد. 4. اما بهره?برداري اصلی امام از این ماجرا
بسی از اینها مهمتر است: امام با قبول ولیعهدي، دست?به حرکتی می?زند که در تاریخ زندگی ائمه پس از پایان خلافت اهل بیت
در سال چهلم هجري تا آن?روز و تا آخر دوران خلافت?بی?نظیر بوده است و آن برملا کردن داعیه امامت?شیعی در سطح عظیم
اسلام و دریدن پرده غلیظ تقیه و رساندن پیام تشیع به گوش همه مسلمانهاست. تریبون عظیم خلافت در اختیار امام قرار گرفت و
امام در آن سخنانی را که در طول یکصد و پنجاه سال جز در خفا و با تقیه جز به خاصان و یاران نزدیک گفته نشده بود به صداي
بلند فریاد کرد و با استفاده از امکانات معمولی آن زمان که جز در اختیار خلفا و نزدیکان درجه یک آنها قرار نمی?گرفت آن را به
گوش همه رساند، مناظرات امام در مجمع علما و در محضر مامون که در آن قویترین استدلالهاي امامت را بیان فرموده است ;نامه
جوامع?الشریعه که در آن همه رئوس مطالب عقیدتی و فقهی شیعی را براي فضل?بن سهل نوشته است، حدیث معروف امامت که
در مرو براي عبدالعزیزبن مسلم بیان کرده است ;قصائد فراوانی که در مدح آن حضرت به مناسبت ولایتعهدي سروده شده وبرخی
از سخن?ما دراین نوبت، بررسی رابطه وجودي ما و مهدي ،علیه?السلام، در دوران غیبت، و تا سرآمدن این ایام تلخ جدایی است;
و این که آیا غیبت قهري امام زمان ما ،علیه?السلام، مانع ازآن خواهدبود که از خورشید وجود او بهره بگیریم و به عبارت دیگر،
آیا لزوما باید او را ببینیم تا از هدایت معنوي و باطنی و از رهنمود تشریعی و حقوقی، اخلاقی و عقیدتی آن وجود بزرگوار
برخوردار شویم؟ توجه به این نکته لازم است که حضور امام ، علیه?السلام، در عین غیبت او امري مسلم است و حتی اگر از
دیدگاه زیست?شناسی نوین به این موضوع بنگریم، راهی براي توجیه علمی طول عمر امام زمانمان می?یابیم. فرضا این کشف
جدید دانشمندان علوم زیستی را می?پذیریم که مرگ و پیري، حاصل عملکرد یک ژن خاص در بدن آدمی است و بی?تردید
اگر این ژن ویژه از وجود مادي کسی رخت?بربندد، پیري و مرگ او نیز تا مدتی که خدا بخواهد به تاخیر می?افتد. بعلاوه چنانکه
خواهد آمد، تاثیر هدایت?باطنی و معنوي امام ،علیه?السلام، اصولا بر وجود جسمانی آن امام همام پایه ندارد و وجود مقدس ائمه
دیگر ما ، علیهم?السلام، نیز در عین عدم حضور جسمانی در این دنیا، از چنین تاثیر و هدایتی برخوردارند. به هر تقدیر عمده
اشکال موجود در فهم ما از امامت مهدي ،علیه?السلام، به تفسیر محدود ما از معناي حقیقی ولایت آن حضرت و به فراموشی
باز می?گردد. ما همواره بر این گمان بوده?ایم که ،« هدایت?به امر » سپردن وجه اصلی امامت ائمه هدي ، علیهم?السلام، یعنی
وظیفه اصلی ائمه ، علیهم?السلام، بیان فروع فقهی و احکام الهی و یا حداکثر برقراري حکومت عدل اسلامی است و چون از هزار و
اندي سال پیش و تا مدتی نامعلوم حکومت در اقصی آفاق گیتی از دست معصومان ، علیهم?السلام، بیرون?بوده?وظهور و قیام
بزرگمردان فرهیخته و آشناي با سیاستی همچون?امام?عارفان حضرت?روح?الله، رضوان الله تعالی علیه، و یاران و سپهداران و
جانشین گرامی آن حضرت، به برقراري همه زوایاي مکتب تشیع و اقامه همه حدود الهی توفیق نیافته است و حتی در آن دوران
کوتاهی که امیرالمؤمنین علی ، علیه?السلام، زمام حکومت جامعه را به دست گرفتند نیز، وجود مغرضان و معارضان و معاندان از
ادامه حکومت آن بزرگوار مانع شده است، پس دیگر امامتی تحقق نیافته و هیچ مامومی به پیروي از امام معصوم زمان خویش، به
سر منزل مقصود و هدف متعالی خلقت نرسیده است. اگرچنین پنداري پذیرفته باشد، ما به خطا جبر جامعه و تاثیر تخلف?ناپذیر
شیطان?رابرحیات روحانی و رحمانی فرد غالب دانسته?ایم، و با قبول چیرگی روح جمعی حاکم، دست?خدا را نیز در
هدایت?خلق بسته دیده?ایم. در این چنین حالتی یا ناگزیر باید بر همه ادله برهانی و عقلی و نقلی که وجود حجتی معصوم را در هر
زمانه ثابت می?دانند چشم اغماض و انکار بربندیم، و یا ادامه حیات جامعه بشري را در دوران غیبت، عبث?بینگاریم و از این دلیل
صفحه 49 از 64
محکم عقلی که فاعل حکیم و فرزانه?اي چون خداوند متعال به فعل بیهوده و عبث دست تمی?یازد، دست?برداریم که این هر دو
ناممکن?اند. حالت کنونی امام عصر ،عجل?الله تعالی فرجه?الشریف، و یاران وفادار ایشان در این دوران بی?دردي، به حال انبیاء
بزرگ الهی و یاران ایشان شبیه است که در عین بودن در اقلیت، از تلاش گسترده خود براي نشر معارف خدایی
ست?برنمی?داشتند، و علی?رغم همه آن لرزشها که بنا به آیه دویست و چهاردهم سوره مبارکه بقره به خود دیدند و همه آزار و
اذیتی که از ناباوران - یا به تعبیر صحیحتر نامؤمنان، و مومنان سست?ایمان، و منافقان پنهان در صفوف ایشان - شنیدند، پیوند خود
را با امام و مقتداي خود نگسستند و این رشته پیوند را بر تن ندریدند. چرا که هماره نصر و دستگیري و یاري خدا را نزدیک، و
امامشان را کنار و همراه خود می?یافتند. اینک می?نگریم به حال آن جوان نوپایی (اویس قرنی) که در عصر حضور و ظهور پیامبر
گرامی اسلام ،صلی?الله علیه وآله و سلم، به آن وجود گرامی ایمان آورد و عاشقانه و عالمانه بر مسیر حق ترسیم شده از سوي آن
نبی مکرم سیر کرد، اما به علت?بعد مسافت?سرزمین خود با میعادگاه رسول، هیچ?گاه به دیدار روي آن نبی شریف توفیق نیافت،
و حتی آن زمان که به عشق دیدار روي امام خود، سر و قدم به سوي مدینه کشاند به علت عدم حضور نبی مکرم اسلام ،صلی?الله
علیه وآله و سلم، - در آن مدت - در شهر مدینه، با دستانی بظاهر تهی به کاشانه خود بازگشت، چرا که مادر جز روزي به او
فرصت دیدار نداده بود. جوانی که پس از بازگشت پیامبر به شهر مدینه، رایحه خوش ولایت او، نفس قدسی نبی مکرم ،صلی?الله
علیه وآله وسلم، از حضور پیش?هنگام او خبر می?داد و عطر ولایتی که آن جوان را در دوران برومندي، در صف مدافعان و
پاسداران حقیقی ولایت امیرمؤمنان علی ،علیه?السلام، قرار داد و در هنگام شک و تردید و دو دلی دست و دامان او را از آلودگی
به حرام سیاسی، و حرام اجتماعی و دینی و اخلاقی، دور نگهداشت. به سخن اصلی خود در این مقاله باز می?گردیم. اگر هدایت
الهی و به تبع آن نحوه راهنمایی اولیاء معصوم او را به سه?گونه تقسیم کنیم: 1. هدایت فطري که همان بستر اصلی صراط مستقیم
1) این گروه بر رهنمودي از ?) « اولئک علی هدي من ربهم و اولئک هم?المفلحون » الهی و راه خویشتنداران یا متقین است
پروردگارشان استوارند و این گروه همان گروه رستگارند 2. هدایت تشریعی قرآنی که بهره?مندان از آن نیز به تصریح آیات
نخستین سوره مبارکه بقره و آیه کریمه بیست و ششم این سوره مبارکه، همچنین آیه کریمه هشتاد و دوم از سوره مبارکه اسراء، و
بلکه، همه آیات کلام الهی، همان خویشتنداران مؤمن و مؤمنان صالح هستند. 3. هدایت?به امر یا هدایت تکوینی و باطنی امام
معصوم ،علیه الصلوة والسلام، که نه از مقوله هدایت تکوینی است که هر مولودي بر آن زاده می?شود و استمرار آن به کوشش و
جد و جهد کوشنده نیاز دارد، و نه از مقوله هدایت تشریعی که با تشریح و تبیین احکام و عقاید آمده در قرآن از سوي نبی مکرم
اسلام و ائمه هدي ،علیهم?السلام، صورت تحقق?به?خودمی?پذیرد،دراین صورت: ما اینک تنها از بخشی از هدایت تشریعی
قرآنی - آن بخشی که به شرح و بیان ائمه معصوم ،علیهم السلام، نیاز دارد - بی?بهره?ایم و آن محرومیت را نیز با تمسک به
اصول القاء شده از سوي معصومان ،علیهم السلام، و با اجتهاد روشمند مجتهدان حقیقی جبران می?کنیم. اما بی?گمان، نه باب
هدایت?به » تفاوت وجودي .« هدایت?به امر » هدایت فطري بسته است و نه درباره متوسلان به مقام عصمت و طهارت، باب فیاض
نهفته است. چه اگر ? « مقاومات نفسانی » و « عالم امر » در ابزار کار آن و هم در غایت و نهایت آن یعنی ? ،« هدایت تشریعی » با « امر
هدایت قرآنی و هم هدایت تشریعی شارحان معصوم قرآن و سنت نبوي، با ابزار لفظ صورت می?گیرد و محتاج تعلیم و تعلم و
هدایت?با وجه ملکوتی وجود امام معصوم ، علیه?السلام، یعنی بعد روحانی آن امام همام ،« هدایت?به امر » ریاضت علمی است، اما
را - چنانکه از آیات قرآنی « امر » و از مقوله?اي جدا از عالم جسمانی و مربوط به عالم نفوس است. به سخن ساده?تر اگر
که به زبان ساده، با اراده و خواست الهی همسان و در واقع به معنی پیدایش آنی و غیر ? « کلمه کن وجودي » برمی?آید - با
انما امره اذا اراد شیئا ان یقول له کن فیکون. امر او تنها آنکه: چون چیزي » : تدریجی آفریده?اي از آفریدگان خداست، برابر بگیریم
و ما امرنا الا واحده کلمح بالبصر. یعنی امر ما جز یک آن نیست، همچون » (2) .« پس باشد ? ،« باش » : را اراده می?کند به او بگوید
صفحه 50 از 64
3) و هم اگر مقام عالی و متعالی انبیاء بزرگواري چون ابراهیم ،علیه الصلوة?والسلام - یا بخشی از دودمان آن ) «! برهم زدن پلکی
حضرت ، علیهم?الصلوة والسلام - را که پس از تحمل سختیها و گذر از امتحانات فراوان الهی به مقام شامخ امامت دست?یافتند
در نظر آوریم، و گذشته آن بزرگواران را که تا پیش از تصدي مقام منصوب امامت، تنها شارع و شارح احکام فردي و اجتماعی و
لقب گرفته?اند مورد تامل قرار دهیم، ،« رساننده خواهنده به خواسته متعالی او » و « هادي به امر » ، پس از رسیدن به آن مقام منیع
معنایی جز رساندن بندگان به کمال وجودي، از طریق نوعی تصرف تکوینی در وجود آنها و رفع حجب و « هدایت?به امر »
پرده?هاي ظلمانی - موانع شیطانی تکامل نفس - و حجب و پرده?هاي روحانی و نورانی - موانعی که گرچه شیطانی نیستند، اما از
عالم ماده یا دستکم خواسته?هاي نفسانی فراتر نمی?روند، همچون عبادت خداوند از ترس دوزخ یا شوق بهشت، یا دعاي مربوط
به بعد جسمانی و براي رفع آلام و دردها و مشکلات این جهانی، و فراموش کردن مراتب تکامل نفس و بسنده کردن و اکتفا به
حداقل واجبات شرعی و در نهایت نهادن دست ایشان در ید قدرت الهی نخواهدداشت. استاد استادان ما مرحوم علامه طباطبایی
هدایت?به امر » : ،رضوان?الله تعالی علیه، در شرح این موضوع و در تفسیر آیه کریمه هفتاد و سوم از سوره مبارکه انبیاء می?فرمایند
خدا از فیوضات معنوي و مقامات باطنی است که مؤمنین به وسیله عمل صالح [ و با توسل و تمسک به ذیل دامان ائمه
علیهم?السلام] به سوي آن هدایت می?شوند و به این وسیله به رحمت پروردگارشان ملبس می?گردند. و چون امام به وسیله امر
هدایت می?کند ... به وسیله (قدرت خدادادي که از زمان و مکان و امور جسمانی بري و به بعد ملکوتی وجود امام و جنبه باطنی
حضور او ، علیه?السلام، مربوط است) می?فهمیم که خود امام، پیش از دیگران به آن هدایت متلبس است و این هدایت از طریق او
به سایر مردم منتشر می?شود و ایشان نیز بر حسب اختلافاتی که در مقامات دارند، هر کس به قدر استعداد خود از آن بهره?مند
حضرت علامه ،رضوان?الله تعالی علیه، در ادامه به جایگاه وجودي امام معصوم ،علیه?السلام، در این بعد هدایی اشاره «. می?گردد
امام رابط میان مردم و پروردگارشان در اخذ فیوضات ظاهري و باطنی است. همچنان که پیغمبر رابط میان مردم و » : کرده است
خداوند متعال است در گرفتن فیوضات ظاهري، یعنی شرایع الهی که از راه وحی نازل گشته و از ناحیه پیغمبر به سایر مردم منتشر
می?شود و نیز می?فهمیم که امام دلیلی است که نفوس را به سوي مقاماتشان راهنمایی می?کند [و آنان را در باطن و ظاهر هر دو
به خدا می?رساند ;در باطن از طریق هدایت?باطنی و نوعی تاثیر در نفوس و هموار کردن راه تکامل و دادن توفیق درك حقایق یا
همان شرح صدر، و همچنین باز کردن چشم بصیرت آدمی در شناختن راههاي انحرافی و مسلکهاي سیاسی و اعتقادي گوناگون و
استواري بر صراط مستقیم و عدم انحراف به سوي ائمه شیطانی، و در ظاهر از طریق نشر حقایق و بیان فروع فقهی و اخلاقی و وعظ
(موعظه) لفظی و کلامی]، همچنان که پیغمبر دلیلی است که مردم را به سوي اعتقادات حقه و اعمال صالح [آن هم تنها از طریق
تعلیم و تدریس و وعظ و خطابه و سیره قولی و عملی] راه می?نماید. البته بعضی از اولیاء خدا تنها پیغمبرند [همچون بسیاري از
مجري تعالیم قرآن آسمانی و » پیامبران بنی?اسرائیل] و بعضی تنهاامامند [همچون ائمه معصوم?ما، علیهم?السلام، که در بعد ظاهري
هستند] و بعضی هر دو مقام را دارند ? « رساننده نفوس به مقامات باطنی و روحانی » و در بعد باطنی ? « شارح سنت و کلمت نبوي
و مجري آن قانونند و هم از قدرت تاثیر در نفوس و « قانونگذار » ند، هم « هادي به امر » احکام?اند و هم ? « شارع و شارح » [یعنی هم
کائنات و رساندن انسانها به کمال وجودي برخوردارند. هم حکومت تشکیل می?دهند و در میان خلق داوري می?کنند و هم
خواص اصحاب خود را به یک چشم برهم زدن به پله?هاي بالاي قلل رفیع کمال می?رسانند] و مانند ابراهیم و دو فرزندش [و نبی
4) بنابراین در ایام غیبت عصاره عالم امکان، گرچه دست ما از جنبه حکمی و حکومتی امام ما ?) .« مکرم اسلام] علیهم?السلام
حضرت مهدي ، علیه?السلام، کوتاه است، و گرچه امکان حضور در محضر او در عالم جسمانی?هماره?وبراي همه کس میسر
نیست، اما بی?تردید جنبه ملکوتی وجود آن امام همام ، علیه?السلام، و هدایت?به امر آن حضرت ،علیه?السلام، در دو گستره
خصوصی و عمومی شامل حال همه شیعیان و پیروان خالص آن گرامی و در هر دو گستره، رساننده خواهندگان و پرسندگان و
صفحه 51 از 64
متوسلان، به مقامات عالیه وجودي است. هدایتی که به سبب ملکوتی بودن آن از عوارض عارض بر ماده یعنی مکان و زمان تهی
کربلایی » است. از جمله بارزترین مصادیق مشمول این هدایت الهی در گستره خصوصی و به گونه?اي آشکار و برجسته، داستان
مرحوم کربلایی محمدکاظم کریمی اراکی فراهانی ساروقی)، پیرمرد ساده?دل و روستایی و بی?سوادي است که در ?) « کاظم
همین دوران معاصر، مشمول لطف و عنایت معصوم ،علیه?السلام، واقع شد، و علی?رغم عدم آشنایی با درس وکتاب و مدرسه، به
گونه?اي معجزه?آسا تمامی قرآن را - به یک چشم برهم زدن - در سینه فراخ و ولایی خود جا داد. و
امروزه?ودردوران?قدیم?کم نبوده و نیستند عالمان برجسته و فرهیخته?اي که قلم آنها از فیض ربانی وجود معصوم ، علیه?السلام،
مایه می?گرفته، یا همچون شیخ عالیقدر صدوق ، علیه?الرحمۀ، برجستگانی که به دعاي حضرت ولی عصر ، روحی و ارواح
العالمین له?الفداء، به این دنیا گام نهاده?اندو صد البته فیض وجودي امام ،علیه?السلام، در همه موارد و درباره هر کسی لزوما
چنین برجسته و یا در این بعد نیست، و اگر هر یک از ما، مروري کوتاه بر لحظات توسل و انقطاع خود به درگاه آن امام همام ،
علیه?السلام، و ساعات و آنات و روزهاي پس از آن داشته باشیم، از این چنین فیوضاتی به خواست?خدا خبر می?یابیم. پس گرچه
رتبه?ها مختلفند و قیاس آنها با یکدیگر قیاس مع?الفارق است، اما بی?تردید در اصل این تاثیر و پایندگی آن در وجود برخی
نمی?توان غافل ماند. در این میان آنچه قبول این هدایت را میسر می?سازد و در تندباد حوادث پیچیده سیاسی و اجتماعی و
روزمرگیهاي ناگزیر زندگی امروزین، اعطاء چشم بصیرت و قوه پایداري و دینداري را از سوي حجت زمانه ،علیه?الصلوة والسلام،
سهل?الوصول می?گرداند، عمل صالح و ایجاد رابطه روحی و روانی و سنخیت وجودي با آن امام
الیه » همام،علیه?السلام،وتحکیم?این?رابطه?از طریق?ذکردائم و توسل و زیارت، عمل بظاهروباطن?شریعت?اسلامی?است.که
سخن پاك به سوي او بالا می?رود و هر کار شایسته آن را در مکانی بالاتر می?نشاند. ? « یصعدالکلم الطیب والعمل?الصالح یرفعه
4. موسوي همدانی، سیدمحمدباقر، . 3. سوره قمر ( 36 )، آیه 50 . 2. سوره یس ( 54 )، آیه? 83 . پی نوشتها : 1. سوره بقره ( 2)، آیه 5
. ترجمه و تفسیر المیزان، ج 14 ، ص? 457
مهدي موعود